۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه

اتحاد مخالفان علیه مجاهدین یعنی انحراف جنبش آزادی خواهی

دشمنان دیروز برای کشتار مجاهدین ائتلاف می کنند. آن همه درگیری های پس از انتخابات کجا رفت؟! اعتراضات پیاپی کم کم به آشتی اتحاد تبدیل می شود. آیا می توان در صداقت مبارزه ی این افراد اعتماد کرد. آیا رواست عده ای جان خود را کف دست بگذارند و به امید اصلاحات و آزادی زیر علم کسانی سینه بزنند که نه تنها مبارزان دیگر را تحمل نمی کنند بلکه علیه آنان دست دوستی و اتحاد با دشمنانشان دراز می کنند.  آیا می توان در چنین شرایطی امید به پیروزی جنبش از هر نوعش باشیم؟ شک ندارم که نه این جنبش و نه هیچ حرکت مبارزاتی دیگر بدون پرورش ظرفیت دگراندیشی و مبارزاتی خود به سرانجام درستی نمی رسد. متاسفانه بسیارند کسانی که پیرو اشخاصی اند که ترس از رو شدن کرده های گذشته ی خود دارند و حاضر به مبارزه ی جدی نیستند.
از زمان انقلاب تا به حال هیچ شخص یا گروهی سر به مخالفت برنداشته الا این که یا از دل حاکمیت بیرون آمده و به دنبال سهم خود بوده و یا به راحتی سرکوب شده است. اگر اندک افرادی را در نظر بگیریم که غیر از این بوده اند, طبیعی است که هیچ خطری برای رژیم نداشته و آنان نیز به راحتی گرفتار و سرکوب شده اند؛ چرا که برای مقابله با این استبداد اتحاد و اعتراض جدی و در سطح گسترده لازم است. چنین اپوزیسیونی در داخل تا به حال شکل نگرفته و با این روند هم نخواهد بود. تنها گزینه ای که تا به حال مخالفت جدی و همه جانبه ی خود را با استبداد آخوندی اعلان کرده و به هیچ رو از در مماشات و مصالحه درنیامده است مجاهدین بوده اند. کسانی که از همان ابتدا ماهیت این جنایتکاران را شناخته و اعلان کرده بودند و از همان ابتدا در برابر آنان ایستادگی کرده اند. خود رژیم هم بر این امر واقف است که گزینه ای نیرومند تر از مجاهدین نمی تواند بنیان حاکمیت آخوندی را براندازد. اگر این گونه نبود این همه تلاش و هزینه در راه تخریب, سرکوب و قتل عام آنان خرج نمی کرد. رژیم به خوبی می داند که مجاهدین تنها تشکیلاتی است که ظرفیت مرکزیت اتحاد براندازان را داشته و با تمام وجود ماهیت جنایت پیشگی استبداد آخوندی را به چالش کشیده و می کشد. به همین دلیل است که از هیچگونه تلاشی خودداری نمی کند تا آنان را به جوخه ی اعدام بکشاند.
اگرچه همه ی نیروهای مبارز با هر نام و عنوانی در رژیم گذشته تلاش آزادی خواهانه داشته اند, اما هیچ کس نمی تواند سابقه ی مبارزاتی مجاهدین را به عنوان یکی از مهم ترین و شاید مهم ترین پایه مبارزاتی نادیده بگیرد. متاسفانه پس از انقلاب و کودتای آخوندی حاکمیت استبداد به قلع و قمع نیروهای انقلابی پرداخت و باز مهم ترین قربانی مجاهدین بودند. افرادی که آن زمان را به خاطر دارند و یا لااقل تاریخ آن دوران را مطالعه کرده اند اگر کمی انصاف داشته باشند به این امر اعتراف خواهند کرد که نیروهای سرکوبگر آخوندی از همان اوایل با توطئه و خرابکاری های گوناگون و حتا کارهای تروریستی سعی در بدنام کردن مجاهدین و دیگر نیروهای مخالف داشتنند. پاسداران و اراذل ماموری بودند که در ستادها و دفاتر مجاهدین مواد مخدر, مشروبات الکلی و غیره جاسازی می کردند تا به این بهانه ها همگی را به بدترین شکل به مجازات بکشانند. و البته همه می دانند که در آن اوضاعی که مملکت هیچ حساب و کتابی نداشت با یک انگ ضد انقلاب و مفسد فی الارض چه جنایاتی که مرتکب می شدند. حمله به تجمع نیروهای مخالف استبداد آخوندی چیزی نیست که پنهان باشد. اعدام های وحشیانه رفتاری نیست که در تاریخ گم شود.
در این سی سال هیچ اعتراضی جدی و پایدار نبوده و برای حاکمیت اهمیتی که باید نداشته است. جریان موج سبز نیز از آنجایی که بخش بزرگی از نیروی محرکه ی آن در دست جداشدگان از حاکمیت است نمی تواند به تنهایی چاره ساز و کاملن مردمی باشد. اگر این طور نبود در بهترین شرایطی که حکومت سوریه رو به اضمحلال است, حکومت سرگرم سرکوب در کردستان است, بحران مناطق مختلف خاورمیانه را دارد و از وجهه ی بسیار بدی که روبه بدتر شدن هم هست, برخوردار است باید حرکتی از سوی نیروهای معترض صورت می گرفت. اما می بینیم که شهر در امن و امان به سر می برد و همه در پی آشتی و مصالحه ی پیش از انتخاباتند. با این که فریب های حاکمیت بارها تکرار شده و با کمی توجه می توان آن را دریافت اما متاسفانه این فریب و نیرنگ همچنان افکار عامه را دچار کژروی چندباره می کند. همه با هم اتحادی چندباره را برنامه ریزی می کنند تا باز دشمن اصلی و مهم استبداد ج.ا. که همان مجاهدین است را به سرکوب خونین بکشند.
با تاکید بر درستی شناخت و روش مبارزاتی مجاهدین علیه استبداد بر این باورم که اگر اتحادی با ایشان صورت نگیرد هیچ حرکت اعتراضی علیه استبداد آخوندی پیروز نخواهد شد. اگر به اهمیت آنان باور داریم و خود را مبارزی واقعی و دمکرات می دانیم پس برای اثبات ادعا و رسیدن به هدف باید ظرفیت پذیرش همه نیروهای برانداز و مخالف را داشته باشیم. دوم این که اگر آنان را باور نداریم و ادعای مبارزه و آزادی خواهی داریم باز برای اثبات ادعای دمکرات بودن خود باید ظرفیت پذیرش نیروهای مخالف حاکمیت را داشته باشیم. چرا که دمکراسی شرط اولش پذیرش همه ی عقاید است حتا اگر عقاید بسیجیان فریب خورده ی رژیم باشد. البته مخاطب بنده کسانی اند که جیره خوار حاکمیت نیستند که ایشان نیازی به گفتگو ندارند و به خوبی از ادبیات سخیفانه و فحاشی هایشان کاملن شناخته شده اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر