۱۳۹۱ مرداد ۱۰, سهشنبه
۱۳۹۱ مرداد ۹, دوشنبه
دیوان شعر امام حسن و ماجرای خوابیدن پیامبر در قبر خدیجه
تحریف تاریخ، تخریب شخصیت ها، ایجاد و ترویج انحراف فکری و رفتاری، ترویج خرافات، تقویت موهومات و ... از شیوه های فرهنگی استبداد ج.ا. بوده و هست. از داستان های غدیر و فدک گرفته تا روایات عجیب و غریب و ساختگی از چاه جمکران و قصه های مرتبط با آن، همگی در راستای استحمار و آنگاه استبداد بر ملت است.
دستگاه های تبلیغاتی هم به شدت در این زمینه کار می کنند. از جمله دو لینک زیر از فارس نیوز:
ماجرای خوابیدن پیامبر(ص) در قبر حضرت خدیجه(س)
انتشار دیوان اشعار امام حسن(ع)/ همایش بینالمللی «سبط نبی» برگزار میشود
آخر پیامبری که خود بارها گفته از غیب خبر ندارم چطور می تواند بفهمد که خدیجه فشار قبر دارد یا نه چه رسد به این فشار قبرش را بردارد!؟
شیعیان از امام حسن همین را می دانند که سومین امام است و بنا به مصالحی با معاویه بیعت کرد. حالا دیوان شعر هم از کجا برایش ساخته اند، خدا می داند!! حکایت ساختن دیوان شعر برای خمینی است. از کسانی مثل شهریار شعر جمع کردند و دیوان شعر تحویل ملت دادند!
دستگاه های تبلیغاتی هم به شدت در این زمینه کار می کنند. از جمله دو لینک زیر از فارس نیوز:
ماجرای خوابیدن پیامبر(ص) در قبر حضرت خدیجه(س)
انتشار دیوان اشعار امام حسن(ع)/ همایش بینالمللی «سبط نبی» برگزار میشود
آخر پیامبری که خود بارها گفته از غیب خبر ندارم چطور می تواند بفهمد که خدیجه فشار قبر دارد یا نه چه رسد به این فشار قبرش را بردارد!؟
شیعیان از امام حسن همین را می دانند که سومین امام است و بنا به مصالحی با معاویه بیعت کرد. حالا دیوان شعر هم از کجا برایش ساخته اند، خدا می داند!! حکایت ساختن دیوان شعر برای خمینی است. از کسانی مثل شهریار شعر جمع کردند و دیوان شعر تحویل ملت دادند!
۱۳۹۱ تیر ۳۱, شنبه
روحانی خواندن میرزا کوچک خان در تاریخ کلاس پنجم ابندایی
۱۳۹۱ تیر ۳۰, جمعه
"آنان به چرا مرگ خودآگاهانند..."/ به یاد شهدای مرداد1367
ما بی چرا زندگانیم
"ما بی چرا
زندگانیم، آنان به چرا مرگ خودآگاهانند...". (شاملو)
بی گمان اندیشه نامیراست. پیش از آنکه در قالب تن برویم، و پس از آن نیز که از قالب تن درآییم، باز همان اندیشه ایم. اما این بار به گونه ای دیگر. اندیشه ای می ماند حیات بخش، جوشنده، پرورنده، و در نهایت به روحی دمنده در فضایی سرد و خاموش تبدیل می شود تا زندگان مرده از آن نضج گیرند و بشکفند و نغمه های عاشقانه ی در گلو خفته شان را سر دهند.
بی گمان اندیشه نامیراست. پیش از آنکه در قالب تن برویم، و پس از آن نیز که از قالب تن درآییم، باز همان اندیشه ایم. اما این بار به گونه ای دیگر. اندیشه ای می ماند حیات بخش، جوشنده، پرورنده، و در نهایت به روحی دمنده در فضایی سرد و خاموش تبدیل می شود تا زندگان مرده از آن نضج گیرند و بشکفند و نغمه های عاشقانه ی در گلو خفته شان را سر دهند.
جلاد خون آشام در وهم و
خیال خود می پنداشت که پیروز میدان است. می پنداشت که با نابودی و بی و نام نشان
کردن تن های جاودان شده، آرام سر بر بالین جنایتش می نهد و فردا روز رویای استبداد
شیرینش را تحقق می بخشد؛ بی هیچ آزاده مردی!
اما چه غفلت بزرگی و چه
سفاهت پستی که بر سنگفرش خونین لاله های عاشق بنای ستم را برافراشتن، که اندیشه
های آنان چنانش در شکنجه کشند که همه ی وجودش را بخشکاند. جاودان لاله های عاشقی که
سرود آزادی و سربلندی را به قیمت جانشان فریاد زدند. اینان همان سربدارانی اند که آیین
سرداری و سربه داری را پاس داشته و به هر آزاده ای آموختند که با سربلندی جاودانه شدن بهتر از سرسپرده زندگی کردن است.
"اینان دل به دریا افکنانند"
و جاودانگان تاریخ اند که با اندیشه های خود بذر عشق، حقیقت، و مردانگی و آزادی را
در ژرفای جامعه کاشته اند، و روزی مهراوه ی درخشان آزادی و شرافت را بر چکاد
اندیشه هایشان بارور خواهیم دید.
روانشان شاد
روانشان شاد
۱۳۹۱ تیر ۱۸, یکشنبه
چهره سازی شخصیت های دینی/سریال عمربن خطاب
چهره سازی شخصیت های
دینی
در روایت های گوناگون
رسانه ای از شخصیت های بزرگ به خصوص (و شاید تنها) مذهبی تصویری از چهره شخصیت به
نمایش درنمی آید. حتی در نقاشی ها هم شاهدیم که هاله ای از نور چهره فرد مورد نظر
را می پوشاند. اگرچه به چنین چیزهایی عادت کرده ایم. اما ممکن است دلایلی جالب
داشته باشند.
شاید پیشینه ی چنین
پنهانکاری از چهره اشخاص به هزاران سال برمی گردد و آن هم بیشتر در مورد افراد
مقدس (ساحر، جادوگر و...) مصداق داشته، اما آنچه امروز بیشتر اهمیت خود را نشان می
دهد، گمنام ماندن برخی از ویژگی های اشخاص مورد نظر است. بسیاری از روان شناسان (و
شاید همه) بر این باورند که نگرش، روحیات و خلقیات هر کس در چهره اش و حتی در هر
آنچه ظاهرش را تشکیل می دهد، هویداست. بنابراین با دین چهره افراد و آرایش آن
بیننده می تواند به نکاتی روحی روانی که در درون فرد ناپیداست پی ببرد.
گاهی پیش می آید با
شنیدن اوصاف کسی در خیال خود برایش چهره ای ترسیم می کنیم، و انتظار داریم در
ملاقات وی همان را ببینیم. اگر چنین نشود، قطعا نگرش مان نسبت به وی تغییر می کند.
اگر در ذهن خود عناصر شخصیتی خوبی را برایش تصور کرده ایم به یک باره فرو می ریزد
و باطل می شود. و اگر اوصاف بدی شنیده باشیم و با چهره ی جذابی روبه شویم، دیدگاه
مثبتی نسبت به وی خواهیم گرفت.
از جمله کسانی که همواره
چهره ی مجهولی برایمان داشته اند، پیامبران و امامان و برخی از نزدیکان آنان است. در
این موارد نیز به نظر می رسد بیشترین و شاید تنها عامل پنهان سازی چهره ایشان، نگه
داشتن همان سیمایی است که مردم با شنیدن مناقب آنان در ذهن خود تصویر کرده اند. مثلا
در پرتره هایی که برای آنان در مراسم گوناگون می بینیم چهره هایی را نقاشی می کنند
که اگر با دقت بررسی شود شاید بسیار نامعقول و از واقعیت به دور باشد؛ کما این که
در مواردی چنین هم هست. طبیعی است که هر قدر کسی بدسیما هم باشد، با دیده نشدنش و
تنها با شنیدن اوصافش، فردی جذاب و مثبت از هر جهت در ذهن مخاطبان جلوه می کند.
اما از آنجا که همیشه
متولیان امر، عقل عوام را در دریافت حقایق ناتوان می پنداشتند، تقریبا در همه ی
موارد حکم به حلال و حرام صادر می کرده اند. لذا این هم از همان مواردی است، که
مراجع چه سنی و چه شیعه، حکم به تحریم آن کرده اند.
اگر چه در نگارگری های
قرون وسطی دلیل دیگری برای این پنهان کاری در بین مسیحیت وجود داشت، اما به نظر می
رسد در اینجا چیزی جز این هدف، منظور دیگری در کار نیست. چون واعظان و متولیان عمدتا
از بیان منطقی و عقلانی از خوبی و بدی اشخاص برجسته ی مذهبی ناتوان بوده اند، و
تنها در قالب شعرسرایی و مداحی های چاپلوسانه و بی ارزش ذکر مناقب می کرده اند،
لذا ابزاری درست و قوی در دست هواداران و باورمندان نداده اند تا ظرفیت پذیرش
واقعیات را داشته باشند؛ و خود از این قضیه به خوبی واقفند.
از این رو به نادانی و
جهالت عوام معتقد جد و جهد کرده و خود را به دادن فتوایی از سوی یک مرجع در قالب
حلال و حرام، راحت می کنند.
سریال "عمر بن
خطاب" که از MBC قرار است پخش شود و واکنش های مختلف تندی را برانگیخته
نمونه ی جدیدی از همین تناق ها تضادهای دیدگاهی و رفتاری است. این زعمای دینی هم
به خوبی می دانند که اسلافشان چنان در دایره ی انحراف (در هدایت افکار مردم) گام
برداشته اند که جایی برای رشد و نمو عقلی در باورمندان دینی باقی نگذاشته اند. و چون
این جماعت از خودآگاهی فاصله ی بسیاری دارد، بنابراین ممکن است حتی به ایجاد و
تشدید اختلافات مذهبی بیانجامد؛ که این هم از دست آوردهای متولیان و دکان داران
دینی است.
اشتراک در:
پستها (Atom)